ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 |
8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 |
15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 |
22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 |
29 | 30 |
دستهام توی جیب پالتوم بود، شالگردنم را دو دور پیچیده بودم دور گردنم ، بینی و دهانم را هم پوشانده بود، نفس که میکشیدم شیشه های عینکم بخار میکرد، تا میخواست تمیز شود دوباره
بخارِ بازدمِ بعدی میپوشاندش.. از خیابان ها که میخواستم رد شوم، یا باید نفس نمیکشیدم و اطرافم را میدیدم، که می مُردم.. یا نفس میکشیدم و اطرافم را نمیدیدم، که باز احتمالا می مُردم...
در هر دو حالت مردن بود
و راه سومی هم نیود مکر اینکه قید بیرون رفتن را بزنی و خونه نشین بشی
ممنون از نظراتتون موفق باشید