♥ بانوی متفاوت

♥ بانوی متفاوت

غمهایی که چشم ها را خیس نمی کنند زودتر به استخوان میرسند!
♥ بانوی متفاوت

♥ بانوی متفاوت

غمهایی که چشم ها را خیس نمی کنند زودتر به استخوان میرسند!

لذت مجهول


دلم روشن بود که تو با گلپونه‌های خسته‌ی بی‌قرار نسبتی داری

اما من و کدام گمنامی

من و کدام لذت مجهول!؟

باور کن

باور کن که من خواب هیچ سرچشمه ای را 

در خیال پیاله کسی نمی بینم

من دستمال صبوری به زخم کنایه می بندم و 

طعنه‌ی نادرست هیچ عابری را برنمی تابم

من سالهاست که به این حادثه عادت دارم..

من با گلدانهای شکسته بستگیِ قریبی دارم


نشانی من

آنسوتر از طعم تلخ ترانه

پشت حیرت نگاه باران است !

نظرات 1 + ارسال نظر
غریبه دوشنبه 18 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 11:36

یک وقتی به خودت می آیی می بینی آسیب پذیر تر از همیشه شده ای
هیچ چیز نمی تواند تو را به صبح فردا دلخوش کند
و این یعنی تقریبا آخر راه ....
این حملات برایت آشناست ؟
از وبلاگ دوستان

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد