♥ بانوی متفاوت

♥ بانوی متفاوت

غمهایی که چشم ها را خیس نمی کنند زودتر به استخوان میرسند!
♥ بانوی متفاوت

♥ بانوی متفاوت

غمهایی که چشم ها را خیس نمی کنند زودتر به استخوان میرسند!

یک تجربه:

شب هنگام سر راه برگشت از شهر کرد به شهرستان ایذه رسیدیم. دنبال آدرسی می گشتم ، از خیلی ها آدرس رو سوال کردم همه اظهار بی اطلاعی می کردند، خوب تا اینجا شاید عادی به نظر میرسید اما از مدیر یه آژانس تاکسی تلفنی آدرسمو پرسید ،جوانک مدیر اونجا می گفت آدرسو بلدم اما باید بگی چی کار داری تا نشونی اونجا را بهت بگم منم که کار شخصی داشتم و نمی تونستم همه چی رو به اون آقا بگم بدون گرفتن نتیجه از اونجا خدا حافظی کردم و نا امید به مسیر خودم ادامه دادم اما کمی جلوتر برا اینکه کلمن آب خالی شده بود به یخ فروشی مراجعه کردم و از ایشون یخ خواستم اما علی رغم اینکه گوشه مغازه قالبهای یخ روی هم چیده شده بود صاحب مغازه گفت که یخ ندارم. وقتی نشونی یخهای توی مغازه اش را به مدیر اونجا دادم گفت : آقا یخ هست ولی نمی تونم به شما که فقط یکی دو کلمن یخ احتیاج داری یه قالب خورد کنم . گفتم عزیز دلم نگو یخ ندارم بگو یخ دارم اما به صورت قالبی می فروشم تا منم توی این شهر غریب و این وقت شب آواره نشم. خریدارم می تونه تصمیم بگیره یه قالب بخره به مقدار مصرف ببره و مابقی اونو بندازه بره . متاسفانه هنوز آقای یخ فروش متقاعد نشد تا من حاضر شدم قالب یخ رو از روی ناچار به دو برابر قیمت بخرم . ( البته دست آخر فروشنده وقتی دید از ایذه ای ها گله مند شدم حاضر شد قیمت دو سوم قیمت حقیقی یخ رو ببره در حالی که ما فقط یک سوم اونو مصرف کرده بودیم . بازم خدا امواتشو بیامرزه چون واقعا تشنگی همه ما رو کلافه کرده بود.) خلاصه کلام این که کسانی که در ماموریت یا مسافرت از ایذه عبور می کنن توصیه می کنم طوری برنامه ریزی کنن تا مجبور نباشن توی ایذه توقف کنند.

نظرات 1 + ارسال نظر
غریبه شنبه 16 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 12:19

همیشه از میهمان نوازی های مردم خوزستان داستان ها تعریف می کردند
ولی مثل اینکه اقتصاد روی اخلاق اونا هم اثر کذاشته اس

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد