ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 |
8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 |
15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 |
22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 |
29 | 30 |
آن دورها ، عروسک خطابش میکردند و او سرخوش از این نامگذاری دلچسب ، سعی میکرد نقشش را بهعنوان یک عروسک ، خوب ایفا کند . با صدای آهنگین کودکانهاش ، شعری بخواند ... دلبرانه ، بوسهای بدهد ... با ادب باشد ؛ که یعنی تا اجازه ندادهاند حرف نزند ، چیزی نخورد ، راه نرود ، نفس نکشد ، نباشد ، نبیند ، نخواهد ، نداند و ... بزرگتر که شد ، عروس خانوم خطابش میکردند ؛ نه اینکه شوهر کرده باشد ... نه . این طور خطابش میکردند که یعنی حالا وقتش هست که از قالب عروسکیات بیرون بیایی و همهی آنچه که در دورهی کارآموزی و زیر نظر خاله خانباجیهای فامیل یادگرفتهای ، به پای مردی آبرومند که آبرویش ، آبروی تو هم خواهد بود ، بریزی ؛ که یعنی نقش زنانهات را بهعنوان عروسی که روزی عروسک دلنشینی بوده ، خوب ایفا کنی ؛ که یعنی زندگیات خلاصه بشود در آشپزخانه و اتاق خواب ؛ که یعنی خوب بپزی ، خوب بسابی ، خوب بروبی ، خوب دلبری کنی ، خوب عشوه بیایی ، خوب بخوابانیاش! ، خوب بزایی ، خوب بچه بزرگ کنی ، خوب حرف گوش بدهی ... و ... کلا خوب باشی ... خوب باشی کلا ... حالش خوب نبود ؛ آن روزها حالش اصلا خوب نبود ... حس گوسفندی را داشت که پروارش کرده بودند برای روز سلاخی ... و حالا انگار ، روز موعود فرارسیده بود ... جنگید ... سخت جنگید ... خیلی چیزها را از دست داد اما آزادیاش را نه ... نمیخواست اسیر تور و زور بشود ... میخواست که نقشش را خودش انتخاب کند ؛ زمانش که رسید ، وقتش که شد ، آمادگیاش را که داشت ، نقشهای جدید را بپذیرد ... جنگید ... سخت جنگید ... حالا ، چندین سال از آن روزها میگذرد ... گوشی موبایلش خبر از رسیدن پیغامی تازه میدهد ... اسم یک دوست نازنین روی صفحهی گوشی میرقصد ؛ از آن دوستها که همیشه دلت میخواهد پیغامی ، پسغامی ، ایمیلی ، کامنتی ، چیزی ازشان داشته باشی ... از آنها که دلت برای صداشان تنگ میشود ... از آنها که رفیقاند ... از آن جور دوستها ... میخواهم بگویم از آنها نبوده که سالی یک بار هم اگر صدایشان را بشنوی زیاد است . از آنها نبوده که دلت نخواهد پیغامشان را بخوانی . میخواهم بگویم از آن رفیقها است که دلت غنج میرود که اسمشان برقصد روی صفحهی گوشیات ... میخواهم بگویم از اینجور رفیقهاست ... پیغامش را با اشتیاق باز میکند ... نوشته : " حال عروس دریایی چطوره؟ " یا شاید یک همچین چیزی ... چه فرقی میکند ... آن "عروس دریایی " ، عین پتک میخورد توی سرش . بغض گلویش را میجود . کمی مکث میکند . نفس عمیقی میکشد و سعی میکند دلخوریاش را پشت لحن طنازانهای بپوشاند ... میداند که او میفهمد ... که او دلخوریاش را میفهمد ... راستش میخواهد که او بفهمد ... بفهمد که دلخورش کرده ... میخواهد که او بداند ... بداند ... بداند که او عروسک نیست ؛ که آن کاف تحقیر! که میچسبانند ته ِ کلمهی عروس ، آزارش میدهد ؛ که یک عمر آزارش داده . بداند که او عروس مطیع ِ سربهزیر ِ آرام ِ حرف گوش کن نیست که گوسفندوار به تمام خواستههای آدمها ، "بله" بگوید ... بداند که او نه عروسک است ، نه عروس دریایی ... که او آدمی است که گاهی شاد است ، گاهی غمگین ، گاهی عصبانی میشود ، گاهی دلخور ، گاهی میخندد و گاهی آسمان دلش ابری میشود . بیدلیل ، آدمها را دوست دارد . گاهی خسته میشود ، گاهی کم میآورد ، گاهی حتی موجود نحسی میشود ، گاهی بد میشود ، گاهی دلش میخواهد روی ابرها راه برود ، گاهی دلش میخواهد پاهاش به زمین چسبیده باشد ... گاهی ... گاهی اصلا نمیداند چی میخواهد ... و خیلی چیزهای دیگر که حالا اصلا یادش نیست ... دلش میخواهد بداند چرا در طول تاریخ و عرض جغرافیا ، خیلی وقتها ، هویت انسانیاش وابسته به هویت مردانهای بوده است؟ که چرا باید عروسک باشد برای دیده شدن ؟ که چرا هیج پسری از همنسلهایش مجبورنبودهاست در قالبی خاص جا بگیرد؟ که چرا مجبور است اسم آبرومند مردانهای را روی سرش و توی شناسنامهاش داشته باشد تا به یمن حضور مردانهای ، صدای زنانهاش شنیده شود ... که چرا او مجبور است زیر سایهی مردانهای بماند که اسمش را میگذارند ... راستی اسمش چه بود؟ ناموس؟ آبرو؟ وظیفهی همسری؟ ... یا خندهدار تر از همه ... عشق؟! دلش میخواهد بداند چرا بهترین تعریفی که از او میشود ، بهترین دعایی که در حقش میکنند ، بهترین آرزویی که برایش دارند ... به خودش ، به هویتش انسانیاش مربوط نمیشود ... به نقشش ربط دارد ... دلش میخواهد بداند چرا همه او را "عروسک"وار میخواهند ؟ دلش گرفته ... خیلی ... دلش میخواهد بگوید ... " من نه عروسکم ، نه عروس دریایی ... من خودمم ... مستقل از تمام نقشهام ... من خودمم ... خودم ..." دلش میخواهد بگوید ، کاش پیغامت این بود : " حال ِ مرغ دریایی ِ آزاد چطوره؟ " بلد شدی؟
با قیلتر شکن برو
با سلام
دوست عزیز وب خوبی داری
اگر با تبادل لینک موافقی وبمو با
عنوان:سایت سرگرمی و تفریحی هما
لینک کن و بهم خبر بده با چه عنوانی لینکت کنم
سلام متاسفانه سایتت باز نشد!