♥ بانوی متفاوت

♥ بانوی متفاوت

غمهایی که چشم ها را خیس نمی کنند زودتر به استخوان میرسند!
♥ بانوی متفاوت

♥ بانوی متفاوت

غمهایی که چشم ها را خیس نمی کنند زودتر به استخوان میرسند!

اگر بیایی

شنیده ام می آیی ،شنیده ام از جایی ،از آن دورها ،از پشت حصار کوتاه زمان

شنیده ام از پشت بی قراری های دل من می آیی و من را درگیر خودت می کنی.

شنیده ام امروز می آیی و من باز درگیر حس زیبای نفسهایت ،مبتلای آغوش گرم 

دستانت ،و اسیر نجیب نگاهت می شوم.

شنیده ام امروز می آیی و من باز دستان دعایم را به آسمان یک رنگ و زیبا خواهم

گشود و خدا را به چشمانت سوگند خواهم داد تا بمانی و نروی و بمانی و همیشه

بمانی ،خدا را به عطر نفسهایت سوگند خواهم داد تا با دلم راه بیایی ،تا مدارا کنی

کمی با این خسته جان و افسرده دل..

شنیده ام امروز می آیی و من در سایه سار چشمان پر نوازشت دلی سیر سبز 

خواهم شد و گل خواهم داد و تو سیراب همیشه خواهی کرد مرا ،اینگونه اگر بیایی

و بمانی ،من دیگر مبتلای هیچ دردی نخواهم بود ،این گونه اگر بیایی و گامهایت

شب سیاه و تار دلم را بشکند من همیشه خورشید خواهم بود ،تردیدی نیست

من نور خواهم بود ،دردی نیست ،من شوق خواهم بود..

اینگونه اگر بیایی ،من ،"من " خواهم بود...


نظرات 2 + ارسال نظر
[ بدون نام ] پنج‌شنبه 6 تیر‌ماه سال 1392 ساعت 15:45

روزی خواهم آمد
با دستانی همراه با یک شاخه گل سرخ و یک شاخه گل سفید
تا بار دیگر دستهای گرمت را محکم بفشارم
که این بار دیگر تنها نخواهی بود
و هر دو با هم دست به آسمان می بریم
تا شاید ستاره ها را که خیلی دور اند با هم
شکار کنیم

از اینکه به من هر روز سر میزنی سپاسگزارم

آدم چهارشنبه 5 تیر‌ماه سال 1392 ساعت 20:28 http://33years2.blogfa.com/

گاهی نیاز به شانه های مردانه ای داری
گاهی صدای بی روح مردی از زیبا ترین صدا ها برای تو گوش نواز تر است
گاهی محتاج می شوی به یک آغوش
به یک آغوش پرقدرت یک مرد
و گاهی نیاز داری حراراتت شعلور شود تا بسوزی
آتش بگیری با یک نگاه،با یک بغل،بایک نفس که به نفس تو نزدیک هست
خیلی نزدیک است

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد