♥ بانوی متفاوت

♥ بانوی متفاوت

غمهایی که چشم ها را خیس نمی کنند زودتر به استخوان میرسند!
♥ بانوی متفاوت

♥ بانوی متفاوت

غمهایی که چشم ها را خیس نمی کنند زودتر به استخوان میرسند!

فانوسی خاموش

در کنار خود پهلو می گیرم

فکر می آید، لنگر می اندازد، در ذهن

زمان می ایستد به تماشا

مجذوب می شوم

سوالی از پس ذهن متولد می شود

با عطشی از همیشه

من بی پاسخ

با فانوسی در دست اما خاموش

بی سمت  بی سو

در حرکت

چشمانم به زمین می افتد

زمین گرسنه تر از همیشه

من بی خبر ادامه می دهم

زمین مستعد می شود

سوال‌‍ سمج ، بالغ

چه زمانی مرا خواهند کاشت ؟

و زمین چه خیالی دارد؟

جوانه خواهم زد؟

و...؟!

منبی سمتبی سو

با فانوسی در دست اما خاموش

از کنارم می گذرم


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد