♥ بانوی متفاوت

♥ بانوی متفاوت

غمهایی که چشم ها را خیس نمی کنند زودتر به استخوان میرسند!
♥ بانوی متفاوت

♥ بانوی متفاوت

غمهایی که چشم ها را خیس نمی کنند زودتر به استخوان میرسند!

خط خطی


تا دیروز سنگینی دل بود یک عالمه حرفهای نگفته

 و یک صفحه ی سفید


 با هر بهانه ای سیاه میشد

دلی که سکوت را نمیفهمید،


فریاد بود و فریاد

خفته در گلو.


فریادی که تنها شب می شنید.

و فقط ماه نظاره گر بود و گاهی چشمک ستاره ای به اشکی


نه انتظاری بود و نه منتظری،

سیاه میشد فقط سیاه


کاغذ بیچاره،

تا بی رنگ شود شاید، دلی که نرم بود و سیاه


ولی افسوس

که بی رنگ شد اما سخت 


نشکند،

نلرزد،


مدتی است کاغذ سفید است

آخر دل کمی تازگی،


کمی فقط کمی

رهاشدن در اوج آسمان


حس خوب پر زدن

لحظه ای آرمیدن و دوباره پر گشودن


رنگ رنگینِ  رنگین کمان

نقش بر کاغذی سفید


آیا می شود کمی؟

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد