♥ بانوی متفاوت

♥ بانوی متفاوت

غمهایی که چشم ها را خیس نمی کنند زودتر به استخوان میرسند!
♥ بانوی متفاوت

♥ بانوی متفاوت

غمهایی که چشم ها را خیس نمی کنند زودتر به استخوان میرسند!

آخرین سنگر شاید

زمانی که من بیست سالم بود، وقتی دل می‌باختی نه موبایلی در کار بود، نه اینترنتی، نه هیچ ابزار مدرن دیگری. یادم  می‌آید تمام ابزار ارتباطی منحصر می‌شد به تلفن‌های گاه و بیگاه و نامه‌های واقعی روی کاغذ‌های واقعی که بوی خاص آدم نویسنده اش را با خود  داشتند، منحصر به فرد بودند.
عاشقی انتظار داشت، صبوری می‌طلبید و آدم قدر یک لحظه شنیدن صدای معشوقش را می‌دانست. اصلا یک مکالمه ساده از بس دور از دسترس بود بعضی وقتها، می‌توانست هفته ات را بسازد. تکنولوژی  همه چیز را آسان کرده و این آسانی با خودش توقع سهولت آورده، ارتباط آسان انگار ما را متوقع کرده به آسانی به دست بیاوریم، عجول باشیم و کم طاقت.  تناقض همین جاست: آنچه سهل است ارتباط با آدم دیگریست نه روحش ، شناختش و  داشتنش. تکنولوژی نمی‌تواند از روح انسان راز زدایی کند. عشق هنوز و احتمالا تا همیشه، یک راز است.
راز، طاقت می‌خواهد؛ طاقت، صبر؛ صبر، امید؛ امید، رویاپردازی؛ رویاپردازی، فاصله و تکنولوژی دشمن فاصله است. آدم ها آسان نیستند، ما بد عادت شده ایم. عشق  شاید تنها دریچه هنوز باز جهان است که حرمت راز را به ما یادآوری می‌کند.  دردنیایی آسان، عشق عزیزترین دشوار جهان است، آخرین سنگر شاید...شاید...

نظرات 3 + ارسال نظر
[ بدون نام ] یکشنبه 26 خرداد‌ماه سال 1392 ساعت 09:47

یادت است که هفده سال بیشتر نداشتیم برای اولین بار ترا در چهار چوب در ورودیت دیدم نمی دونم چه چیزی در چشمانت بود که یک بار قلبم را از هم پاشوند دیگه تمام فکر و ذکرم شده بود اون دو چشم عسلی و اون هاله ی ای که دو چشم را محاصره کرده بود چند سال فقط دیده هایمون با هم حرف می زد یادت است وقتی که از پیش ما رفتی کارم این شده بود که از در مدرسه ات تا در خونه ات ترا تعقیب کنم و اون نامه ای که سالیان سال تو دستم بود را بتو برسونم ولی هیچ وقت جراتش را نداشتم
یادت هست که نامه را در سکوی کنار منزلت گذاشتم تا بخونی خدا می داند که تا صبح خواب از چشمم ربوده شد

ری را شنبه 25 خرداد‌ماه سال 1392 ساعت 13:57 http://darodivar.blogsky.com

عشق پناهگاه امنی است که انسان به آن فرار می کند

احمد-ا جمعه 24 خرداد‌ماه سال 1392 ساعت 22:36

شاید همه گل ها در ارتباط با این نوشتار تو
زانو زند
ما را بردی به نامه ها و عاشقانه های چند وقت پیش
خیلی خیلی ممتونم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد