♥ بانوی متفاوت

♥ بانوی متفاوت

غمهایی که چشم ها را خیس نمی کنند زودتر به استخوان میرسند!
♥ بانوی متفاوت

♥ بانوی متفاوت

غمهایی که چشم ها را خیس نمی کنند زودتر به استخوان میرسند!

یادآور ارزشهایت به تو

دوست همیشه بهار من ، بدان که فصل فصل تنهایی ما اگر می ایند ...


بدان فردی مثل باد خزان بر تو ظاهر میشود و در تو ذوب میگردد و با باران بهاری شسته و با آفتاب


 تابستانت ، محو میشود ، دلیلش بی ارزش بودن عمر ماست...


چرا که دوباره و دوباره تکرار میشود این دنیای پیچیده و تکراری...


کاش که دلت دریا بخواهد...


کاش که دلت پرواز را بخواهد...


به پرواز بیندیش ... نه به پریدن و رها شدن...


از رویش بگذر...


از هر آنکه به تو عشقی ورزید ، عبور کن...


ماندن و درگیر شدن به آن محبت ، تو را سراسیمه اسیر خواهد کرد...


و تو بی آنکه بدانی ، در او همچون فصل های یخ زده و  زرد و سبز و سوزان ، رهگذری...


 برایش خواهی بود... 


طبیعت این را به من آموخت که برای همه بهترین باشم ، از همه عشق گیرم و هرگز دلم را از نقطه ی...


 آسایش خود در نیاورم و به کسی اطمینان نکنم که بهتر از من ، مراقب او خواهد بود...


از طبیعت این را آموختم که در فصل هایش اینچنین باشم...


از هر لحظه اش خاطره ای نصیب گذرگاه یادآوری گاهی کنم و تا ابد در آرامش باشم...


یاد گرفتم تا عبور کنم و نایستم تا در برابر کالبدی تخریب پذیر شوم...


بودن با این جماعت تنها نقاط ضعفت را نشان خواهد داد تا تو را برای رهایی ، چگونه رها کنند و روند...


بی آنکه بدانند تو یک انسان بوده ای و یا یک تجربه برای آنها !

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد