♥ بانوی متفاوت

♥ بانوی متفاوت

غمهایی که چشم ها را خیس نمی کنند زودتر به استخوان میرسند!
♥ بانوی متفاوت

♥ بانوی متفاوت

غمهایی که چشم ها را خیس نمی کنند زودتر به استخوان میرسند!

یاد تو

به نام او به یاد تو …


شاید غروب تلخ ترین لحظه ای باشد که خورشید آن لحظه را طی میکند و برای تو ماندن


 در این سیاهی شب چیزی جز نفرت و اندوه فریادهایی که اندوه مرگ را بیان میکنند


 نیستند! غبار لحظه های زندگی تیک تیک ساعتی است که زیبایی آن را نشان


 میدهد ! و من در زمستان سرد تو گل های یخی هستم که شکوفه های یخ زدهام و اما تو


 را باور دارم شاید گرمی خورشید مرا از بین ببرد اما یاد تو همیشه در قلب یخی من


 زنده خواهد ماند …

نظرات 1 + ارسال نظر
[ بدون نام ] سه‌شنبه 21 خرداد‌ماه سال 1392 ساعت 11:03

وقتی دیدمت با نگاهت صد افسانه ی تلخ سرودی
و موج نگاهت برای غرق کردم و کمند گیسویت
برای در بند کشیدم کافی بود
حتی دستهای یخ زده ات برای خاموش کردن شوق دیدارت
کافی نبود
بگذار اولین نگاهت در تاریخ وجودم ثبت باشد

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد