♥ بانوی متفاوت

♥ بانوی متفاوت

غمهایی که چشم ها را خیس نمی کنند زودتر به استخوان میرسند!
♥ بانوی متفاوت

♥ بانوی متفاوت

غمهایی که چشم ها را خیس نمی کنند زودتر به استخوان میرسند!

درخت تفکرمان خشکیده و چاره ای جز احیای آن نیست ...

حتماً برخورده اید به انسان های پیر و جوانی که آن قدر غرق در مسائل معمولی و روزمره ی زندگی شده اند که دیگر به هیچ  مسأله ی مهمی فکر نمی کنند . شاید هم اصلاً فکر نمی کنند. دیگر دغدغه ی هیچ چیز را ندارند. دیگر درد جامعه، درد تفکّر، درد دین، درد کشور را ندارند و همه چیز برایشان در ماشین و خانه و تأمین آتیه ی فرزندان و امثال این ها خلاصه شده است. بحران بزرگی که سال های سال است دامن گیر ما شده است...

 شاید در گذشته های نه چندان دور، بزرگ ترین درد اجتماعی ما، " پایین بودن سطح سواد عمومی " بود. مشکلی که توانستیم بر آن فائق آییم اما درد بزرگ دیگری جای آن را گرفت و آن " پایین بودن سطح سواد تخصصی " بود. آن هم حل شد. اکنون اما با مشکلی دردآور تر و مهلک تر مواجهیم که شاید بتوان نام آن را " بحران بی دردی " گذاشت.

حالا سطح سواد و اطلاعات عمومی بالا رفته، متخصصین زیادی تربیت شده اند اما به واسطه ی غفلت ما از " جهت دهی " به آن ها، این بحران نوظهور، ظهور کرده است. منفعت گرایی، فرد گرایی، مادی گرایی بیداد می کند و دغدغه مندی و دردمندی مظلوم واقع شده اند.

تحصیل کردگانی داریم که بیش از هر چیز به حقوق پایان ماه، خرید خودروی لیزینگی، حساب تأمین آتیه و ... و ... می اندیشند اما دیگر درد همسایه، درد میهن و درد جامعه ندارند. اگر بخواهم دقیق تر بگویم، دغدغه دارند اما دغدغه هایشان فردی شده است.

فرقی بین حوزه و دانشگاه، بین خارج و داخل، بین مشهد و تهران نیست؛ بحران بی دردی، بیش از حد فراگیر است. اینکه فراگیر شده است یا آن را فراگیر کرده اند، موضوع بحث من نیست. چه فرقی می کند که توطئه ی خارجی ها باشد یا داخلی ها؟! چه فرقی می کند که با نقشه ی قبلی این بحران ایجاد شد یا بدون نقشه ی قبلی؟! شاید هم رفتار ما! یا رفتار الگوهای اجتماعی ما، جامعه را به این سمت هدایت کرده! نمی دانم و در بحث ما هم وارد نیست. موضوع بحث، اصل این بحران بی فکری است. تلنگری است برای تک تک ما که اگر گرفتار این بحران هستیم به خود آییم ...

چرا جوان تحصیل کرده ی حوزوی ما بیش از آن که به آینده ی نظام اسلامی، آینده ی دین، آینده ی جامعه و آینده ی تمدّن بیندیشد، به آینده ی خود می اندیشد؟ البته این به معنای فراموش کردن خود نیست. تدبیر امور فردی هم دارای اهمیت فراوانی است. این دو در کنار هم ارزش می یابد. اما چرا از تدبیر امور اجتماعی به کلّی غافل شده ایم؟

این را همه قبول داریم که تنها تفاوت انسان و حیوان در تفکّر اوست و این قابلیت است که او را از دیگر موجودات متمایز می کند! اما چقدر از این قابلیت انحصاری خود استفاده کرده ایم؟ چند نفر از ما سعی می کنند ورای اتفاقات روزمره ی زندگی تفکّر کنند؟ چند نفر از ما وقتی روزنامه می خوانند، به آن اخبار فکر می کنند و سعی می کنند نگاه تحلیلی خودشان را تقویت کنند؟ چند نفر با توجه به نقش رسانه، اخبارِ رسانه را تعقیب می کنند؟ تفکّر ما خشکیده است. ما به دستگاهی الکترونیکی شبیه شده ایم که اطلاعات ورودی عمده ای را روزانه قبول می کنیم و بدون دخل و تصرّف، آن ها را به حافظه می سپاریم. چیزی شبیه رایانه شده ایم. دیگر اهل فکر کردن مستقل نیستیم. فکر را هم برایمان تعریف کرده اند. فکرِ بدی را برایمان تعریف کرده اند و شاید هم خودمان اینگونه تعریف کرده ایم.

شاید بتوان ریشه ی این مشکل را در سیستم آموزشی یافت که ما را تربیت کرده است. سیستمی که ما را بر اساس سنّ و سالمان در کلاس ها نشاند و معلّم را در کلاس حاضر کرد که برایمان از روی کتاب بگوید و ما هم بنویسیم! فقط اطلاعات بگیریم و دنیایی از اطلاعات شویم. همین سیستم، ارزش ها را برایمان تعریف کرد. این سیستم، نمره ی خوب را با ارزش کرد اما ارائه ی نظر را، صاحب نظری را، تفکّر را و ایجاد اطلاعات را ارزش نبخشید. ما ثمره ی همین سیستم هستیم. اصلاً توان ایجاد اطلاعات در ما خشکیده است.

درخت تفکّرمان خشکیده و چاره ای جز احیای آن نیست!

این بحران، بحران تازه ای نیست. سال هاست که بیداد می کند و سال هاست که متفکّران بزرگی نسبت به آن هشدار داده اند. سال هاست که مطهری ها و شریعتی ها اهمیّت این موضوع را به ما یادآوری کرده اند. مسأله منحصر به ایران هم نیست اما مشاهده ی آن در ایران، حیرت انگیز تر است.

باید کاری کنیم ...

باید " نظام ارزش گذاری جدید " تعریف کنیم. باید به تفکّر، بها بدهیم. صاحبان افکار باید محترم باشند. این نظام ارزش گذاری جدید، نگاهمان را تغییر خواهد داد.

ویژگی بزرگ این نظام آن است که قبل از اینکه در سطح جامعه ایجاد شود، باید درون تک تک ما ایجاد شود. ما باید متفکّر باشیم. باید نگاه تحلیلی و انتقادی داشته باشیم و باید متفکّران و تحلیل گران و منتقدان را محترم بدانیم. (البته جای یادآوری است که در ادبیات روایی و قرآنی ما هم، ارزش عالِم و متفکّر ، فراوان ذکر شده است.)

اگر جامعه، متفکّر باشد، دیگر هر داده ای را قبول نمی کند و آن را تجزیه و تحلیل می کند. صحیح و غلط را از یکدیگر تمییز می دهد.

باید به جایی برسیم که هر دانشجو، هر طلبه، هر کارمند، هر کارگر و اصلاً هر انسانی برای خود دارای ایدئولوژی باشد، دارای جهان بینی باشد. (جهان بینی که بر اساس تفکّر و عقلانیّت، آن را ایجاد کرده است.) برای ایدئولوژی و جهان بینی خود، ارزش قائل باشد و در مسیر اجرای آن بکوشد، یعنی برای ایدئولوژی های خود، استراتژی داشته باشد. به تعبیر دیگر، هر انسانی باید درون ذهن خود، تمدّن خاص خود را داشته باشد. پروتاریا یا همان آرمان شهر یا همان مدینه ی فاضله ی خودش را داشته باشد و بکوشد که به آن برسد و دیگران را هم برساند. باید برای خود، " منظومه ی فکری " داشته باشد .

اگر این ها برایمان ارزش باشد، نگاهمان به خیلی از مسائل تغییر می کند. علم برایمان از ثروت مهم تر می شود. علما از ثروت مندان عزیز تر می شوند. رشد علمی گسترش می یابد. تفکّر، رواج پیدا می کند. " اندیشه "، اصالت پیدا می کند.

در این نظام ( إصالة الفکر )، ارزش جوان متفکّرِ معتقد به مارکسیسم که برای اجرای اصول مکتب خود می کوشد، از جوان ظاهراً مذهبی که اصلاً مکتبی ندارد، بیشتر است. در این نظام، کسی که عمری را برای ایجاد مکتب و اندیشه ای جدید گذاشته است، ارزش می یابد. در این نظام، دانشجوی دردمند و دغدغه دار، از دانشجوی بی درد، با ارزش تر است. در همین نظام است که مارکس و هگل و حتی هیتلر از خیلی امثال من با ارزش تر می شوند و البته هیچ اشکالی ندارد.

اگر بگذاریم و بخواهیم که تفکّر، اصالت یابد، باید لوازم و ملزومات آن را هم قبول کنیم. باید آزادی اندیشه را هم قبول کنیم و از طرفی تحمّل فکر مخالف را هم داشته باشیم. باید خودمان هم متفکّر شویم ...

اگر به خودمان رجوع داشته باشیم و وجدان خود را قاضی قرار دهیم، به خوبی درخواهیم یافت که من و شما هم از نظام ارزش های نادرست استثناء نیستیم. ما هم برای فکر، ارزش قائل نیستیم. تلنگری بود کوچک که امید است بتواند همه ی ما را هوشیار سازد. یادمان نرود که راه فراگیر شدن این نظام، ایجاد آن درون خودمان است

نظرات 1 + ارسال نظر
salam پنج‌شنبه 2 خرداد‌ماه سال 1392 ساعت 16:50 http://www.irangif.ir

وبلاگ خوبی دارین.
خواستی تبادل لینک کنی خبرم کنم.

جذابترین عکس های متحرک.
http://www.irangif.ir/

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد