ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 |
8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 |
15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 |
22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 |
29 | 30 |
در این تاریکی مطلق
دراین شب زنده داری ها
کناره پنجره تنها
نشسته روی متن خاطرات تلخ و شیرینم، همین حالا
من از آن دور دستها می آیم
من از دریای پاکی صداقتها می آیم
و میدانم که در این پیچ و خمهای خیابانها
یکی هست آنطرفتر دورتر، از ساحلی زیبا
که بیدار است، میخواند و می اندیشدو با حس پاکش مینویسد همچنان تنها
و من اینجا و او آنجا
نشسته روی متن خاطرات، تلخ و شیرینم همین حالا
دلم تنگ است برای حس ناب پاک سرشار از صداقتها
دلم قلبی سرشار از، محبتها میخواهد