هنوزنمیدانم کیستم
همان کودکی که به نگاهی عاشق شد
یاهمان زخم خورده شرار خیانت
من دروازه های گورستان دلم را
به دستان گوری سرد وسیاه بخشیدم
هرگز ترانه هایم دلی راشادنکرد
من همیشه درخویشتن خفته ام
به این ابرهای لجام گسیخته فریادمیزنم
کجاست آن اندیشه های سبز بارانی
هرروز بر دیدگان نور باریدم
هیچ صدایی درسکوتم معنانداشت..
زخم ها زاییده پروازم بودند
که این پرواز بی پایان است...
یک جور حس گم شدن رو به خواننده القا میکنه بدون اینکه راه پیدا شدن رو نشون بده